منصور حلاج...
در شگفتم از تو و از خودم
ای ارزوی ارزومدی
انقدر به خودت نزدیکم کردی که تا اینکه گمان کردم
"تو" "من" ی
و در وجد پنهان شدم تا اینکه
از خود فانی ام کردی
ای نعمتم در زندگانی
و ای اسایشم پس از مرگ
در هنگام ترس و ارامش
به جز تو هیچ مونسی ندارم
ای بوستان معانی
همه ی هنرم را در بر گرفته ای
واگر چیزی را ارزو کنم
پس تو همه ی ارزوهایم هستی
....
نظرات شما عزیزان: